دُر در صدف

زیبایی هایت را در پوششی از صدف پنهان کردن نشانه حفظ امانت خدادادی است

دُر در صدف

زیبایی هایت را در پوششی از صدف پنهان کردن نشانه حفظ امانت خدادادی است

حیا در روایات معصومین و احکام شریعت

نویسنده: مصطفی زمانی
منبع : اختصاصی راسخون
چکیده
حیاء یکی از خصلتهای نیکوی و خلق و خوی زیبا و خصلتی پسندیده است. این خصلت پسندیده تمام ابعاد زندگی انسان را اعم از کلام و گفتار،اعمال و رفتار و حتی ایماء و اشاره در بر گرفته است.حیا نیروی بازدارنده ای است که انسان را از ارتکاب اعمال قبیح باز می دارد . واژه حیا در بیانات مختلف ، تقسیمات متفاوتی پیدا نموده است؛ از جمله حیای نفسانی و ایمانی، حیای ضعف و قوت، حیای عقل و حیای حمق و تقسیم پنجگانه به حیاء از گناه ، کوتاهی نمودن ، کرامت و ارجمندی، حب و دوستی و از جهت هیبت و عظمت. با دقت در تقسیمات مختلفی که ازحیاء شده است، به این نکته کلی می توان دست یافت که اقسام حیاء به اعتبار اختلاف در منشأ حیاست ؛ به این نحو که حیاء، خود معلول عواملی است که اختلاف این عوامل ،باعث انقسام و اختلاف حیاء گشته است .برخی از اوصاف حیاء، ملازمت با عقل و ایمان، زینت دین و معیار سنجش اعمال می باشد.آثار حیاء شامل آثار اعتقادی، اخلاقی، دنیوی و اخروی است.حیا، در دیدار، گفتار، شنیدار، پندار، کردار و پوشش جلوه گر می شود. حیا در زنان بیشتر از مردان است و خداوند متعال ، نُه برابر حیائی که به مردان داده است را برای زن مقرّر فرموده است.ائمه معصومین و اوصیای الهی به عنوان الگوی پسندیدة جامعه بشری ، در اوج حیا قرار داشتند که در شرایط مختلف و به گونه های متنوع تجلی می یافت.
کلید واژه ها
حیا، روایت، معصوم، احکام، شریعت
مقدمه
انسان موجودی است اجتماعی و در پرتو اجتماعی زیستن است که می تواند ، احتیاجات مادی و معنوی خویش را بر آورده ساخته و رشد و کمال یابد .در این زندگی اجتماعی ، فرهنگ عمومی که شامل آداب و رسوم ، اخلاقیات و عقاید است و معاشرت اجتماعی آنگاه جلوه می نماید و جذابیت می یابد که تک تک اجزاء آن ،خود جلوه ای زیبا داشته و دارای نمائی جذاب باشد؛چرا که فرهنگ کلی جامعه ،از همین جزئیات اجتماعی، نشأت گرفته و بدون آن، هیچ فرهنگی ، واقعیت خارجی پیدا نمی کند .حیاء یکی از خصلتهای نیکوی اجتماعی است ، چنانچه امیر المؤمنان علی (علیه السلام) آن را خلق و خوی زیبا (1)و خصلتی پسندیده (2)معرفی نمودند و بلکه آن را بهترین صفت آدمی بر شمردند(3) با این اوصاف ، حیاء با تجلی در معاشرت اجتماعی و حضور مستمر در فرهنگ عمومی ، به فرهنگ اجتماعی ، زیبائی بخشیده و مایه رشد و تعالی افراد جامعه می گردد .این خصلت پسندیده تمام ابعاد زندگی انسان را اعم از کلام و گفتار ، اعمال و رفتار و حتی ایماء و اشاره در بر گرفته و وجود‌ آن در فرد ، تماما او را دوست داشتنی نموده و عدم وجود آن ، او را منفور و مطرود جامعه می نماید و آثار مخرب دنیوی ، اخروی و حتی اعتقادی در فرد و جامعه از خود بر جای می گذارد .

مفهوم حیاء :
 

ادامه مطلب ...

چرا حجاب؟

زن زیبایی دارد 

و به آن میبالد

و احساس شادی می کند

چرا باید ازترس مورد هجوم واقع شدن آن را پنهان دارد؟

مطهری (علی)فرزند نویسنده مسئله حجاب هم سخنانی دارد


...

وقتی ایشان بگویدشاید برایشما متفاوت باشد

پوشش یا.جلوه خاص؟!

مملکت اسلامی با وزیر حتما مسلمان خود نمایشگاهی را افتتاح میکند که







بدون شرح




۲۸۳۶











تو پذیرای نگاه او مشو

به دختران مان بگویید حفظ حجاب برای موفقیت تحصیلی شان تاثیر دارد

وقتی مدل لباس حجاب را برمی گزیند

خانم "فا بیان" دختر جوان ۲۸ ساله ای است که تا مدتی پیش یکی از سرشناس ترین مدل های فرانسه به شمار می رفت. وی چندی پیش مسلمان شده و پس از ترک شغل خود به عنوان مدل لباس، به شغل پرستاری روی آورد.

گفته می شود او پس از مسلمان شدن و فراگیری حرفه پرستاری، زندگی مرفه سابق خود را رها کرده و به افغانستان سفر کرد تا در کنار مبارزان این کشور به درمان آنان بپردازد.

"فا بیان" طی اظهاراتی در این باره گفت: اگر لطف و رحمت خداوند شامل من نمی شد، هیچ گاه نمی توانستم مسلمان شوم و تا آخر عمرم مانند یک حیوان زندگی می کردم. من در آن زندگی فقط به دنبال سیراب کردن هوس و شهوت های خود بودم و هیچ اصول و ارزشی برای خود نداشتم. از کودکی آرزو داشتم پرستار شوم، اکنون که مسلمان شده ام به آرزوی خود رسیده ام.

وی در ادامه افزود: در حال و هوای کودکی همواره خودم را در حالت کمک به کودکان بیمار تخیل می کردم اما وقتی بزرگ تر شدم، به دلیل زیبایی ظاهری که دارم ناخودآگاه به سمت دنیای مدل کشیده شدم و از شکل من استفاده ابزاری می شد، دقیقا مانند یک وسیله مدت دار که بویی از انسانیت در آن نبود.

این دختر تازه مسلمان شده، همچنین گفت: تا اینکه برای شرکت در یکی از برنامه ها به بیروت پایتخت لبنان دعوت شدم. وقتی به آنجا سفر کردم، صحنه هایی دیدم که در همه عمرم مانند آن را ندیده بودم. در آنجا پیش از گذشته از خودم منفور شدم و کم کم به سمت متحول حرکت کردم تا اینکه در نهایت به اسلام که انسانیت واقعی در آن وجود دارد، رسیدم. پس از مسلمان شدن در بیروت به پاکستان سفر کردم و از مرز این کشور به افغانستان رفتم و با کمک به کودکان و مجروحان یکی از آرزوهای دیرینه و کودکی خود را محقق ساختم.

"فا بیان" افزود: شرکت های مدل پس از اینکه از مسلمان شدن من با خبر شدند، سعی کردند مرا به راه قبلی باز گردانند از همین رو هدایای بسیار زیادی برایم فرستادند و پیشنهاد دستمزد سه برابری نسبت به قبل را به من دادند اما من که تازه راه اصلی را یافته بودم، هدایا را پس فرستاده و همه پیشنهادات آنان را رد کردم و اکنون احساس می کنم که در خوشبختی کامل به سر می برم.

مترجم کتاب مسئله حجاب مطهری به فرانسه شهید کمال

سرویس دفاع مقدس ـ در گلستان شهدای انقلاب اسلامی، گل‌های کمیابی وجود دارند که تنها با تفحص و جستجوی فراوان به چشم می‎آیند. شهید «کمال کورسل» نیز از آن گل‎های نادری است که به نفس حق باغبان انقلاب اسلامی‎، در گلستان اسلام ناب محمدی رویید و در معرکه دفاع مقدس پرپر شد.

یک نفر بود مثل آدم‌های دیگر، موهایی داشت بور با ریشی نرم و کم‎پشت و سنی حدود هفده سال. پدرش مسلمان بود و از تاجرهای مراکش و مادرش، فرانسوی و اهل دین مسیح. «ژوان» دنبال هدایت بود. در سفری با پدرش به مراکش رفت و مسلمان شد.

محال بود زیر بار حرفی برود که برای خودش،‌ مستدل نباشد و محال بود حقی را بیابد و بااخلاص از آن دفاع نکند. در نماز جمعه اهل سنت پاریس، سخنرانی‌های حضرت امام را که به فرانسه ترجمه شده بود، پخش می‌کردند. یکی از آنها را گرفت و گوشه خلوتی پیدا کرد برای خواندن، خیلی خوشش آمد و خواست که بازهم برای او از این سخنرانی‌ها بیاورند.

بعد از مدتی، رفت و‌آمد «ژوان کورسل» با دانشجوهای ایرانی کانون پاریس، بیشتر شد. غروب شب جمعه‌ای، یکی ازدوستانش «مسعود» لباس پوشید برود کانون برای مراسم، «ژوان» پرسید: «کجا می‌ری؟»
 گفت: «دعای کمیل»
 ژوان گفت: «دعای کمیل چیه؟! ما رو هم اجازه می‌دی بیاییم!»
گفت: «بفرمایید».
چون پدرش مراکشی بود، عربی را خوب می‌دانست. با «مسعود» رفت و آخر مجلس نشست. آن شب «ژوان» توسل خوبی پیدا کرد. این را همه بچه‌ها می‌گفتند.
هفته آینده از ظهر آمد با لباس مرتب و عطرزده گفت: «بریم دعای کمیل».

گفتند: «حالا که دعای کمیل نمی‌روند»؛ تا شب خیلی بی‌تاب بود.

یک روز بچه‌های کانون، دیدند «ژوان» نماز می‌خواند، اما دست‌هایش را روی هم نگذاشته و هفته بعد دیدند که بر مُهر سجده می‌کند. «مسعود» شیعه شدن او را جشن گرفت.

وقتی از «ژوان» پرسید: «کی تو رو شیعه کرد؟» او جواب داد: «دعای کمیل علی(ع)».

گفت: «می‌خواهم اسمم رو بذارم علی»

«مسعود» گفت: «نه، بذار شیعه بودنت یه راز باشه بین خودت و خدا با امیرالمؤمنین(ع).»

گفت: «پس چی؟»

ـ «هرچی دوست داری»

گفت: «کمال»

چه اسم زیبایی، برای خودش انتخاب کرد. مسیحی بود. شد مسلمان اهل سنت و بعد هم شیعه، در حالی که هنوز هفده بهار از عمرش نگذشته بود.
مادرش، خیلی ناراحت بود. می‌گفت: «شما بچه منو منحرف می‌کنید».

بچه‌ها گفتند: «چند وقتی مادرت را بیار کانون» بالاخره هم مادرش را آورد. وقتی دید بچه‌ها، اهل انحراف و فساد نیستند، خیالش راحت شد.

کتابخانه کانون، بسیار غنی بود. «کمال» هم معمولاً کتاب می‌خواند. به خصوص کتاب‌های شهید مطهری.

خیلی سؤال می‌کرد. بسیار تیزهوش بود و زود جواب را می‌گرفت، وقتی هم می‌گرفت ضایع نمی‌کرد و به خوبی برایش می‌ماند.
یک روز گفت: «مسعود! می‌خوام برم ایران طلبه بشم».

ـ «برو پی کارت. تو اصلاً نمی‌توانی توی غربت زندگی کنی. برو درست را بخوان.» آن زمان دبیرستانی بود.

رفت و بعد از مدتی آمد و گفت: «کارم برای ایران درست شد. رفتم با بچه‌ها، صحبت کردم. بنا شده برم عراق. از راه کردستان هم قاچاقی برم قم.» با برادرهای مبارز عراقی رفاقت داشت.

مسعود گفت: «تو که فارسی بلد نیستی، با این قیافه بوری هم که داری، معلومه ایرانی نیستی!

خیلی اصرار داشت. بالاخره با سفارت صحبت کردند و آنها هم با قم و در مدرسه حجتیه پذیرش شد. سال شصت و دو ـ شصت و سه بود.

ظرف پنج ـ شش ماه به راحتی فارسی صحبت می‌کرد.

اجازه نمی‌داد یک دقیقه از وقتش ضایع شود. همیشه به دوستانش می‌گفت: «معنا ندارد کسی روی نظم نخوابد؛ روی نظم بیدار نشود.»

خیلی راحت می‌گفت: «من کار دارم. شما نشستید با من حرف بزنید که چی بشه! برید سر درستون. من هم باید مطالعه کنم.»

یک کتاب «چهل حدیث» و «مسأله حجاب» را به زبان فرانسه ترجمه کرد.

همیشه دوست داشت یک نامی از امیرالمؤمنین(ع) روی او بماند. می‌گفت: «به من بگید ابوحیدر، این آن رمز بین علی(ع) و من هست.»

یک روز از «مدرسه حجتیه» زنگ زدند که آقا پایش را کرده توی یک کفش که من زن می‌خواهم. هرچه می‌گوییم حالا اجازه بده چندسالی از درست بگذره، قبول نمی‌کند.

مسعود گفت: «حالا چه زنی می‌خواهی؟»

گفت: «نمی‌دونم، طلبه باشد، سیده باشد، پدرش روحانی باشد، خوشگل باشد.»

مسعود هم گفت: «این زنی که تو می‌خوای، خدا توی بهشت نصیبت می‌کند.»

هرچه توجیهش کردند، فایده نداشت.

«مسعود» یاد جمله‌ای از کتاب حضرت امام افتاد که توصیه کرده بودند «طلبه‌ها، چند سال اول تحصیل را اگر می‌توانند، وارد فضای خانوادگی نشوند.»

رفت کتاب را آورد. گفت: «اصلاً به من مربوط نیست، ببین امام چی نوشته.»

جمله را که خواند، کتاب را بست. سرش را انداخت پایین. فکر کرد و فکر کرد. بعد از چند دقیقه سکوت گفت: «باشه».

خیلی به حضرت امام ارادت داشت. معتقد بود فرامین ولی فقیه، در واقع، دستورات اهل بیت(ع) است.

هروقت‌ ما گفتیم: «امام» می‌گفت: «نه! حضرت امام».

یک روز رفت پیش مسعود و گفت: «می‌خواهم برم جبهه» ایام عملیات مرصاد بود.

مسعود گفت: «حق نداری».

گفت: «باید برم».

مسعود: «جبهه مال ایرانی‌هاست؛ تو برو درست رو بخوان».

گفت: «نه! حضرت امام گفتند واجب است.»

فردای آن روز، رفته بود لشگر بدر و به عنوان بسیجی، اسم نوشته بود و رفت عملیات مرصاد. هنوز یک هفته نشده بود که خبر شهادتش را آوردند. آن موقع، تقریباً بیست و چهار سال داشت.

از زمان بلوغش تا شهادت هشت ـ نه سال بیشتر عمر نکرد، ولی هرروز یک‌قدم جلوتر بود. مسیحی بود، سنی شد، و بعد شیعه مقلد امام شد و مترجم و بالاخره رزمنده.

چقدر راحت این قوس صعودی را طی کرد، چقدر سریع.

کمال، آگاهانه کامل شد و در یک کلام، بنده خوبی شد.

یکی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه می‌گوید: اگر «کمال کورسل» شهید نمی‌شد، امروز با یک دانشمند روبه‌رو بودیم، شاید با روژه‌ گارودی دیگر!

کمال عزیز! ریشه‌های باورت در ضمیر ما، تا همیشه سبز باد!

سید مسعود معصومی ـ منبع: خبرگزاری فارس

جامعه پادگان نیست

تاج‌زاده که در جریان فتنه سال گذشته نقش فعالی داشت اخیرا در نامه‌ای به علی مطهری به بررسی مساله «حجاب» در ایران پرداخته و از او خواسته نسبت به این موضوع واکنش نشان دهد. 

به گزارش جهان تاج‌زاده در این نامه با اشاره به اینکه «جامعه پادگان نیست که بتوان به تن همه اونیفورم واحد پوشاند» ازمسئله حجاب انتقاد کرده است. 

وی در بخشی از نامه خود آورده است : «حرف من این است که باز کردن پای حکومت به حوزه حجاب چه عوارضی دارد. چه می‌دهیم و چه می‌گیریم؟ بالاخره باید معلوم شود که نقش و تأثیر روش اجباری حجاب در عرصه‌های گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دینی و نیز در موضوعاتی مثل توریسم، برگزاری مسابقات قاره‌ای و جهانی ورزشی در کشور، فرار مغزها و سرمایه‌ها و مهم‌تر از همه بدبینی به اصل دین و اکثر قریب به اتفاق شعائر اسلامی چیست؟ » 

او به طور مشخص خواسته تا مسئله حجاب آزاد شود و دولت نسبت به آن بی تفاوت باشد. 

اینکه تاجزاده کلیه امور ازجمله فرار مغزها و سرمایه ها را هم به حجاب مرتبط دانسته و حتی آنرا باعث بدبینی به اصل دین شمرده نشان دهنده فاصله و تفاوتی آشکار بین خواسته های اصلاح طلبان با گفتمان واقعی انقلاب اسلامی است. 

این اظهارت در حالی صورت می گیرد که تاکنون کسی از فتنه گران به این صراحت خواستار آزادی حجاب نشده بود . این موضوع حجتی است برای همه کسانی که باور نمی کردند که فتنه گران سال گذشته اهدافی غیر از انتخابات را دنبال می کردند و خواهان آزادی های لیبرالیستی و اباحیگری بی قید و شرط در مسائل فرهنگ عمومی جامعه بودند. 

حجاب را که دستور شارع مقدس است «پوشاندن اونیفورم واحد» دانستن و کلیه فرهنگ ملی و دینی جامعه را نادیده انگاشتن و حکم به خطا بودن آن دادن ، جز پیمودن راه غلط کسانی که در برابر امام و انقلاب ایستادند نیست. 

حجاب یک حکم قطعی اسلامی است با احکام قطعی اسلامی چه باید کرد؟ آیا می شود و می توان اجرای احکام قطعی الهی را به دلیل آنکه احتمالا کسانی به سبب آن تصور نادرستی از اسلام به دست می آورند تعطیل کرد؟
از نظر کدام عاقلی احکام الهی تعطیل شدنی است؟ چه کسی یا کدام فقیه و متکلمی گفته اجرای احکام الهی را می توان به نظر و سلیقه افراد واگذار کرد؟ 

آیا از نظر تاج زاده مثلا اگر در جامعه ای کسانی خواهان آزاد شدن دزدی بودند باید با آن موافقت کرد؟ اگر کسی گفت به هیچ چراغ قرمزی التزام ندارد باید دست اش را باز گذاشت تا همه چراغ ها را پشت سر بگذارد؟
اگر عدم رعایت قوانین عادی بشری و اجتماعی مثل عبور از چراغ قرمز ناصواب و نادرست است چگونه می توان حکم به نادیده گرفتن احکام الهی داد؟ 

حجاب جزء احکام الهی و جزو قوانین خدا برای جامعه انسانی است چگونه می توان با اراده انسان در برابر اراده خدا ایستاد؟ آیا این امر معقول است؟ و آیا صرفا با اینکه در فلان کشور چنین و چنان کردند می شود نظر شارع مقدس را نسبی دانست و آنرا با نظر مردم تطبیق داد؟ درکجای شرع گفته شده حجاب را به نظر مردم هر منطقه بگذاریم و اگر پذیرفتند تن دهند و اگر نپذیرفتند بی حجابی بلا اشکال است؟ 

واقعیت آن است که اصلاح طلبان همواره از «نص» و«نصوص دینی» آنچه را خود می پسندند، می خواهند و مطالبه می کنند نه آنچه واقعا دین بدان امر کرده یا خواهان آن بوده است واین اصلی ترین و پایه ای ترین دلیل فاصله گرفتن آنها از باور عمومی جامعه و مردم است. به معنای دیگر دین را به اندازه بینش خود قالب می زنند نه آنکه خود در بلندای مسلمات دینی قرار بگیرند . 

درست به همین جهت در مواجهه با نص ، با انبوهی از پرسش های بی جواب مواجه می شوند که هیچ راه حلی جز نادیده انگاشتن یا به تساهل و تسامح رد کردن آن ندارند. حجابی که تاجزاده می گوید از این دسته است ، لسان دین درباره حجاب روشن است و این وضوح جای تفسیرهای نابه جا را هم بسته است حال چگونه می توان چنین حکمی را با نظر عده ای نسبی و عرفی کرد؟ و ابعاد دینی آنرا نادیده انگاشت؟ 

به نظر می رسد اونیفورم اندیشه ای اصلاح طلبان به هویت هزار تکه ای تبدیل شده که نشان دهنده ذهنیتی به شدت مشوش و پریشان است. تفکری که روز به روز نه تنها با انقلاب که با حقایق قطعی بشر نیز در تضاد قرار می گیرد.