دُر در صدف

زیبایی هایت را در پوششی از صدف پنهان کردن نشانه حفظ امانت خدادادی است

دُر در صدف

زیبایی هایت را در پوششی از صدف پنهان کردن نشانه حفظ امانت خدادادی است

گرویدن زن ژاپنی به اسلام

Khaula بانوی مسلمان ژاپنی دلایل گرویدن خود به اسلام را چنین بیان کرده است: در آن زمان که تازه به اسلام گرویده بودم، بحث‏های جدی درباره دختران محجبه در مدارس فرانسه وجود داشت که هنوز هم وجود دارد. اکثریت بر این نظر بودند که مسئله حجاب، خلاف این اصل را ثابت می‏کرد که مدارس دولتی فرانسه باید نسبت به مذهب دانش‏آموزان بی‏تفاوت باشند و حتی من، به عنوان یک غیرمسلمان، می‏اندیشیدم که چرا باید چنین وسواسی درباره موضوعی کوچک - روسری دانش‏آموزان - وجود داشته باشد. این احساس، همچنان در میان غیرمسلمانان به قوت خود باقی است که زنان مسلمان، پوشش اسلامی بر تن می‏کنند؛ تنها به این دلیل که مجبور به اطاعت از سنت‏ها هستند و بنابراین، حجاب، نماد ظلم و ستم است. از این رو، استقلال و آزادی زنان، میسر نخواهد شد؛ مگر با برداشتن حجاب.>> چنین درک ناپخته‏ای در میان مسلمانان کم‏اطلاع یا بی‏اطلاع از اسلام هم وجود دارد. این افراد، چنان به التقاط دینی و سکولاریسم خو گرفته‏اند که از درک این مطلب که اسلام دینی جهانی و جاودانی است، ناتوانند. این در حالی است که زنان غیرعرب، در سراسر دنیا، به دین اسلام می‏گروند و حجاب را به عنوان یک شرط مذهبی می‏پذیرند و نه به خاطر برداشتی نادرست از سنت. من هم نمونه‏ای از این زنان هستم. حجاب من، نه بخشی از هویت سنتی یا نژادی من است و نه معنایی سیاسی یا اجتماعی دارد؛ بلکه حجاب من، تنها و تنها، هویت مذهبی من است. من پیش از آن‏که در پاریس دین اسلام را برگزینم، حجاب را در حد خودم رعایت می‏کردم. شکل حجاب، بسته به کشوری که فرد در آن زندگی می‏کند و یا میزان آگاهی او از اسلام، متغیر است. در فرانسه، من تنها شالی بر سر می‏گذاشتم که از نظر رنگ، با دیگر لباس‏هایم متناسب بود. این ترکیب، تقریباً مُد به حساب می‏آمد. اکنون که در عربستان سعودی هستم، چادر سیاه سرتاسری بر تن می‏کنم که حتی چشمانم را هم می‏پوشاند. به این ترتیب، من حجاب را از ساده‏ترین شکل تا کامل‏ترین آن، تجربه کرده‏ام. واقعاً معنای حجاب چیست؟ با وجود این‏که کتاب‏ها و مقاله‏های زیادی درباره حجاب نگاشته شده، اما تمام آنها، نگرش افرادی است که از بیرون به این قضیه نگاه می‏کنند. من امیدوارم با در نظر گرفتن این نکته که از داخل به این مسئله می‏نگرم، بتوانم آن را شرح دهم. هنگامی که تصمیم گرفتم اسلام خود را ابراز کنم، هرگز فکر نکرده بودم که آیا خواهم توانست روزی پنج نوبت نماز بخوانم یا این‏که آیا قادر خواهم بود حجاب خود را حفظ کنم؟ شاید از این می‏ترسیدم که اگر جدی به این موضوع فکر کنم، به نتیجه منفی برسم و این کار، می‏توانست تصمیمم را مبنی بر مسلمان شدن، تحت تأثیر قرار دهد. تا زمانی که مسجد جامع پاریس را ندیده بودم، هیچ کاری با اسلام نداشتم و با نمازگزاران و حجاب، هیچ آشنایی نداشتم. در واقع، هر دوی آنها برایم غیرقابل تصور بودند؛ اما شوق مسلمان شدن، چنان در من قوی بود که نگران چیزهایی که در آن سوی این تغییر در انتظارم بودند، نبودم پس از گوش دادن به یک سخنرانی در مسجد پاریس، محاسن رعایت حجاب بر من روشن شد؛ تا حدی که حتی پس از خروج از مسجد هم روسری را از روی سرم برنداشتم. آن سخنرانی، مرا غرق در نوعی رضایت روحی کرد که هرگز قبلاً نمی‏شناختم؛ آن چنان که اصلاً نمی‏خواستم روسری را از سرم بردارم. در آن وقت، به دلیل سرمای هوا، پوشش حجابم، توجه زیادی را به خود جلب نکرد؛ ولی خودم به شدت احساس می‏کردم که با دیگران تفاوت دارم؛ احساس طهارت و امنیت می‏کردم. احساس می‏کردم که در محضر خداوند هستم. به عنوان یک خارجی در پاریس، از این‏که مردان به من خیره شدند، احساس خوبی نداشتم؛ ولی با پوشش حجاب، از نگاه مردان در امان بودم. رعایت حجاب، باعث شادمانی‏ام شد و نیز نشانه فرمان‏برداری من از خداوند و تجلی ایمانم بود. دیگر لازم نبود که اعتقاداتم را با صدای بلند فریاد بزنم؛ حجاب من، آنها را به روشنی برای همگان بیان می‏کرد؛ به ویژه برای دیگر مسلمانان. به این ترتیب، حجاب به تقویت پیوند من با دیگر خواهران مسلمانان کمک می‏کرد. حجاب برای من، خیلی زود، به یک امر طبیعی و کاملاً اختیاری تبدیل شد. هیچ کس نمی‏توانست مرا مجبور به رعایت حجاب کند و اگر هم می‏کرد، من از آن سرپیچی می‏کردم. در اولین کتابی که درباره حجاب خواندم، نویسنده با زبان بسیار ملایمی بیان کرده بود که: «خداوند، حجاب را جداً توصیه می‏کند» و در اسلام، ما باید از خواسته‏های خداوند اطاعت کنیم. از این‏که من هم موفق به انجام وظایف دینی خود، به صورت اختیاری و بدون هیچ مشکلی شدم، خوشحال بودم. الحمدالله. حجاب به مردم یادآوری می‏کند که خداوند وجود دارد و همیشه به من یادآور می‏شود که من باید مثل یک مسلمان رفتار کنم؛ درست مانند افسران پلیس، که در لباس خدمت، آگاه‏تر و مراقب‏تر هستند؛ من هم با حجاب، بیشتر احساس مسلمان بودن می‏کنم. دو هفته پس از آن‏که به اسلام گرویدم، برای شرکت در یک جشن عروسی خانوادگی، به ژاپن بازگشتم و تصمیم گرفتم که تحصیل در فرانسه را رها کنم. اشتیاق تحصیل در رشته ادبیات فرانسه، جای خود را به شوق تحصیل در ادبیات عرب داده بود. برای تازه مسلمانی چون من، با آگاهی اندک از دین اسلام، زندگی در شهری کوچک در ژاپن که مرا از سایر مسلمانان جدا می‏ساخت، آزمایش بزرگی بود؛ هرچند، این دوری از اجتماع مسلمانان، آگاهی‏های اسلامی‏ام را افزایش داد و دانستم که تنها نیستم؛ زیرا که خداوند با من است. من می‏باید بسیاری از لباس‏هایم را که قبل از مسلمان شدن می‏پوشیدم، کنار می‏گذاشتم. یکی از دوستانم به من کمک کرد تا خیاطی پیدا کنم که برایم تعدادی شلوار گشاد، نظیر آن‏چه پاکستانی‏ها می‏پوشند، بدوزد. در این باره، نگاه متعجب مردم، مرا آزار نمی‏داد. پس از شش ماه تحصیل در ژاپن، اشتیاقم به تحصیل زبان عربی به حدی افزایش یافت که تصمیم گرفتم به قاهره بروم. من در آن‏جا دوستی را می‏شناختم؛ اما هیچ کدام از اعضای خانواده میزبان، انگلیسی یا ژاپنی نمی‏دانستند و بانویی که در بدو ورود، مرا به داخل خانه هدایت کرد، از فرق سر تا نوک پا، سیاه‏پوش بود و حتی چهره‏اش را هم پوشانده بود. اگرچه اکنون این نوع پوشش در این‏جا (ریاض) برایم عادی و آشناست، ولی به یاد می‏آورم که در آن زمان، از دیدن چنین ظاهری، سخت شگفت‏زده شده بودم؛ زیرا به یاد حادثه‏ای مشابه در فرانسه افتادم که با دیدن چنین لباسی با خود فکر کرده بودم که «این زنی است که اسیر سنت شده، بدون کوچک‏ترین آگاهی از اسلام واقعی»؛ زیرا به نظر من، پوشاندن صورت، نه یک ضرورت، بلکه سنتی بومی بود.>> در قاهره، می‏خواستم به آن خانم بگویم که در پوشش، زیاده‏روی کرده است و این نوع پوشش، غیرعادی و غیرطبیعی بود؛ اما در عوض به من گفته شد که من به عنوان یک مسلمان، پوشش مناسبی برای ظاهر شدن بین مردم ندارم. من با این نظر مخالفت کردم؛ زیرا بر اساس آن‏چه من درک کرده بودم، این نوع پوشش، برای یک زن مسلمان کافی بود؛ اما یک ضرب‏المثل انگلیسی می‏گوید: «هنگامی که در رم هستی، مانند رمی‏ها رفتار کن». از این رو، مقداری پارچه خریدم و لباسی نظیر آن‏چه زنان مصری می‏پوشیدند (Khimar)، برای خودم دوختم؛ لباسی که بازوها و پایین‏تنه را کاملاً می‏پوشاند و حتی آمادگی داشتم که صورتم را هم مانند اقلیت کوچک خواهران مصری که با آنها آشنا شده بودم، بپوشانم.>> >> پیش از مسلمان شدن، لباس‏های سبک مردانه، نظیر شلوار را بر پوشیدن لباس‏های زنانه، نظیر دامن، ترجیح می‏دادم؛ اما نوع پوشش به سبک زنان مصری، برایم خوشایند بود و در این لباس، بیشتر احساس آرامش و وقار می‏کردم. از نظر غربی‏ها، سیاه، رنگی مناسب برای لباس‏های شب است؛ چون زیبایی شخص را برجسته‏تر می‏سازد. خواهران جدید من نیز در پوشش سیاهشان، واقعاً زیبا بودند و در چهره‏هایشان، نور قداست می‏درخشید. پس از اقامتی کوتاه در عربستان سعودی، مجبور شدم به پاریس برگردم. در آن‏جا متوجه شدم که ظاهر خواهران مصری، بی‏شباهت به راهبه‏های کاتولیک نیست. در راه، با یک راهبه، همسفر بودم؛ در حالی که از شباهت بین لباس‏هایمان لبخند بر لب داشتم. لباس او مانند لباس یک زن مسلمان، نشان‏گر این بود که خود را وقف خداوند کرده است. متعجب شده بودم که مردم درباره روبند راهبه‏های کاتولیک، هیچ سخنی نمی‏گویند؛ ولی از روبند یک زن مسلمان، به شدت انتقاد می‏کنند و آن را نماد تروریسم و ظلم می‏انگارند. برای من مهم نبود که لباس‏های رنگی‏ام، جای خود را به لباس‏های مشکی داده بودند؛ درواقع، پیش از مسلمان شدن، به گونه‏ای آرزوی داشتن زندگی‏ای چون زندگی یک راهبه را داشتم. پس از شش ماه اقامت در قاهره، چنان به آن لباس مشکی بلند عادت کرده بودم که فکر می‏کردم پس از بازگشت به ژاپن هم آن را خواهم پوشید؛ اما به چند دست لباس روشن و سفید نیاز داشتم تا زنندگی کمتری نسبت به رنگ سیاه داشته باشند.> حق با من بود؛ زیرا ژاپنی‏ها به پوشش سفیدم واکنش نسبتاً خوبی نشان می‏دادند و به نظر می‏رسید که می‏توانستند حدس بزنند که، من پیرو مذهبی خاص هستم. یک بار شنیدم که دختری - با اشاره به من - به دوستش گفت: او یک راهبه بودایی است. چقدر راهبه‏های مسلمان، مسیحی و بودایی، به هم شباهت دارند! یک بار در قطار، مردی که کنارم نشسته بود، از من پرسید: چرا چنین لباس غیرعادی‏ای را پوشیده‏ای؟ وقتی برایش توضیح دادم که من یک زن مسلمان هستم و اسلام به زنان امر کرده است تا اندام خود را بپوشانند؛ تا مردان ضعیف‏النفس به گناه نیفتند، به نظر می‏رسید که او تحت تأثیر قرار گرفته است. هنگامی که می‏خواست قطار را ترک کند، از من تشکر کرد و گفت: دوست داشتم وقت بیشتری باشد تا درباره اسلام با تو صحبت کنم. هنگامی که پدرم مرا می‏دید که حتی در روزهای گرم هم با لباس آستین‏بلند و سرپوشیده بیرون می‏رفتم، ابراز نگرانی می‏کرد؛ اما من دریافته بودم که حجاب، مرا از اشعه‏های خورشید هم در امان می‏دارد و در واقع، این من بودم که از دیدن پاهای برهنه خواهرم در شلوار کوتاهش، احساس ناراحتی می‏کردم. من همیشه از دیدن چنین صحنه‏هایی درباره زنان، احساس شرم می‏کردم. بنابراین، مشکل نخواهد بود که فکر کنیم این صحنه‏ها چه تأثیری بر مردان می‏گذارد. در اسلام به زنان و مردان سفارش شده تا موقر (نجیب) لباس بپوشند و برهنه در میان مردم ظاهر نشوند؛ حتی در مکان‏هایی که همگی زن یا مرد هستند.>> در اسلام، سعی زن بر این است که برای شوهرش زیبا جلوه کند و شوهر هم می‏کوشد تا برای همسرش زیبا باشد. در اسلام، حتی بین یک زن و شوهر هم حیا وجود دارد و این امر، روابط آنها را زینت می‏دهد. این واضح است که حد قابل قبول پوشیدگی اندام، با توجه به تفکر فردی و اجتماعی تعیین می‏شود؛ به عنوان مثال، در ژاپن، 50 سال قبل، اگر زنی با مایو به شنا می‏رفت، زشت محسوب می‏شد؛ اما امروزه مایوی دوتکه، نوعی هنجار است؛ هر چند شنا کردن بدون پوشش بالاتنه، بی‏حیایی محسوب می‏شود؛ در حالی که شنا در سواحل جنوبی فرانسه، بدون پوشش بالاتنه، نوعی هنجار است. در برخی سواحل آمریکا، برهنه‏گرایان، لخت مادرزاد، در ساحل دراز می‏کشند. اگر یک خانم «آزاد» که حجاب را نفی کرده است، مورد سؤال یکی از همین برهنه‏گرایان قرار بگیرد که چرا برجستگی‏های بدنش را می‏پوشاند؛ در حالی‏که این اندام‏ها به اندازه دست‏ها و صورت، طبیعی هستند، چه جواب صادقانه‏ای خواهد داد؟ در این جا، هوا و هوس مردان، تعیین‏کننده حد پوشیدگی زنان محسوب می‏شود؛ اما در اسلام، چنین مشکلی وجود ندارد؛ زیرا خداوند مشخص کرده است که چه بخش‏هایی باید و یا نباید پوشیده بمانند و ما از او اطاعت می‏کنیم.>> پرده‏های شرم در میان مردمی که برهنه یا نیمه برهنه در جامعه ظاهر می‏شوند و در مقابل چشمان دیگران، اجابت مزاج یا معاشقه می‏کنند، دریده می‏شود و این رفتار، مقام انسان را تا حد یک حیوان تنزل می‏دهد. زنان ژاپنی، تنها هنگامی که می‏خواهند از منزل خارج شوند، آرایش می‏کنند و برای ظاهر خود در خانه، اهمیت زیادی قائل نمی‏شوند. در اسلام، سعی زن بر این است که برای شوهرش زیبا جلوه کند و شوهر هم می‏کوشد تا برای همسرش زیبا باشد. در اسلام، حتی بین یک زن و شوهر هم حیا وجود دارد و این امر، روابط آنها را زینت می‏دهد. مسلمانان به حساسیت بیش از حد درباره بدن متهم می‏شوند؛ ولی آزارهای جنسی رایج در جامعه، پوشش موقر و نجیبانه را توصیه می‏کند. پوشیدن دامن کوتاه، می‏تواند پیامی برای مردان باشد؛ مبنی بر این‏که «من در دسترس هستم»؛ اما حجاب، با صدای بلند اعلام می‏کند که «من برای شما ممنوع شده‏ام». پیامبر گرامی اسلام صلی‏اللَّه علیه و آله وسلم از دخترش حضرت فاطمه سلام‏اللَّه علیها پرسید: «بهترین چیز برای یک زن چیست»؟ وی فرمود: «این‏که نه مرد نامحرمی را ببیند و نه در معرض دید نامحرمان باشد». پیامبر صلی‏اللَّه علیه و آله خشنود شد و فرمود: «به درستی که تو دختر منی». این سخنان، نشان می‏دهد که برای زنان بهتر است که در خانه بمانند و تا حد امکان، از نگاه نامحرمان به دور باشند. در خارج خانه، نیز رعایت حجاب، همان اثر را دارد. پس از ازدواج، ژاپن را به قصد عربستان سعودی ترک کردم؛ جایی که زنان بنا به رسم، در بیرون از منزل چهره‏هایشان را با نقاب می‏پوشانند. من بی‏صبرانه منتظر بودم تا نقاب را امتحان کنم و بدانم که پوشیدن آن، چه احساسی به من می‏دهد؛ البته زنان غیرمسلمان هم لباس‏هایی به نام شنل می‏پوشند که آزادانه از شانه‏هایشان آویزان است؛ ولی چهرهایشان را نمی‏پوشانند و زنان مسلمان غیرعرب هم کمتر صورت‏هایشان را می‏پوشانند. همین که به پوشیدن نقاب عادت کردید، متوجه خواهید شد که اصلاً ناراحت نیستند. در واقع، من با نقاب، احساس کردم که شاهکار و گنجی را پنهان می‏کنم که نه می‏توانی آن را ببینی و نه بشناسی. وقتی یک زن غیرمسلمان، یک زوج مسلمان را در خیابان می‏بیند، به این می‏اندیشد که آنها کاریکاتورهایی هستند که ادای زندگی را در می‏آورند؛ ظالم در کنار مظلوم؛ در حالی که با این نوع پوشش، زن مسلمان، احساس می‏کند ملکه‏ای است که خدمتکارش او را همراهی می‏کند. اولین نقابی که پوشیدم، چشمانم را نمی‏پوشاند؛ اما در زمستان از نقابی استفاده می‏کردم که چشم‏هایم را هم دربرمی‏گرفت و به این ترتیب، احساس سنگین چشم در چشم شدن با مردان نامحرم از بین می‏رفت و درست مانند یک عینک آفتابی، از دید بیگانگان جلوگیری می‏کرد. این اشتباه است که فکر کنیم زنان مسلمان خود را می‏پوشانند؛ چون جزء اموال خصوصی شوهرانشان محسوب می‏شوند؛ بلکه در واقع، آنها با این کار، شرافت، متانت و وقار خود را حفظ می‏کنند و از این‏که توسط بیگانگان تصاحب شوند، جلوگیری می‏کنند. باید به حال زنان غیرمسلمان و زنان مسلمان لیبرال تأسف خورد که آن‏چه را باید بپوشانند، در معرض دید عموم قرار می‏دهند.>> نگاه به حجاب از بیرون، دیدن حقایق پنهانِ درون آن را غیرممکن می‏سازد. تفاوت موجود در دو زاویه دید، تا حدی می‏تواند خلأ موجود در فهم اسلام را توضیح دهد. کسی که از بیرون به اسلام می‏نگرد، ممکن است آن را عامل محدودکننده مسلمانان بداند؛ اما از درون اسلام، چیزی جز صلح، آزادی و لذت [لذتی که هیچ کس قبلاً آن را تجربه نکرده است‏]، نیست. پیروان اسلام، چه آنها که مسلمان زاده شده‏اند و چه آنها که بعدها به اسلام گرویده‏اند، اسلام را به جای آزادی واهی در یک جامعه سکولار برگزیده‏اند. اگر اسلام به زنان ظلم می‏کند، چرا شمار زیادی از زنان جوان و تحصیل‏کرده در اروپا، آمریکا، ژاپن، استرالیا و...، «آزادی» و «استقلال» خود را رها می‏کنند و به اسلام روی می‏آورند؟>> زن آراسته به حجاب، به زیبایی فرشته است؛ پر از وقار، آرامش و اعتماد به نفس؛ اما تعصب که چشم دیگران را کور کرده است، مانع از دیدن این زیبایی می‏شود. «به راستی که این چشم‏ها نیستند که کور می‏شوند؛ بلکه این دل‏های درون سینه‏ها هستند که کور می‏شوند». دیگر چگونه می‏توان بهتر از این، تفاوت میان ما و چنین انسان‏هایی را بر سر فهم و درک حجاب، توضیح داد؟ منبع :سایت مردمیار به

پیامد های بدحجابی:

1- برهنگی زنان که طبعا پیامدهایی همچون آرایش و عشوه گری و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار می دهد. تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجان های بیمار گونه عصبی و گاه سرچشمه ی امراض روانی می گردد.


2- آمار قطعی و مستند نشان می دهد که با افزایش برهنگی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی در دنیا به طور مداوم بالا رفته است، زیرا در « بازار آزاد برهنگی » که عملا زنان به صورت کالای مشترکی (لا اقل در مرحله ی غیر آمیزشی جنسی) در آمده اند دیگر قداست پیمان زناشویی مفهومی نمی تواند داشته باشد.


3- گسترش دامنه ی فحشاء، و افزایش فرزندان نامشروع از دردناک ترین پیامدهای بی حجابی است و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربی کاملا نمایان است.


4- مسأله « ابتذال زن » و « سقوط شخصیت او » در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است هنگامی که جامعه زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعی است روز به روز تقاضای آرایش بیشتر و خودنمایی افزونتر از او دارد، و هنگامی که زن را از طریق جاذبه ی جنسیش وسیله ی تبلیغ کالاها و دکور اتاق های انتظار، عاملی برای جلب جهان گردان و سیاحان ومانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعه ای شخصیت زن تا حد یک عروسک، یا یک کالای بی ارزش سقوط می کند، و ارزش های والای انسانی او به کلی به دست فراموشی سپرده می شود، و تنها افتخار او جوانی و زیبایی و خودنمای او می شود. و به این ترتیب متدل به وسیله ای خواهد شد برای اشباع هوس های سرکش یک مشت آلوده ی فریب کار و انسان های دیو صفت.


( برگزیده تفسیر نمونه ج 3 احمدعلی بابایی - تحقیق و تنظیم : زیر نظر آیت ا... مکارم شیرازی - دار الکتب الاسلامیه 1374 ص292)


 


موفقیت های معنوی


پوشیدگی زن نمود بارز تقوای اوست و او را از آثار تقوا برخوردار می سازد.


زن پوشیده از بین خود و خدا، خدا را برگزیده است و از بین احکام دین و خواسته های نفس به احکام دین رو کرده است. چنین انتخابی به روحیه، تفکر وعمل او حال و هوای دیگری می بخشد و به پوشش او معنا می دهد.


قرآن کریم فرموده: « ای کسانی که ایمان آورده این اگر خدا ترس و با تقوا باشید، خداوند به شما فرقان ( تمییز حق از باطل و راه سعادت از شقاوت ) می بخشد و گناهان شما را می پوشاند و شما را مورد آمرزش قرار می دهد و خداوند دارای فضل و رحمتی بزرگ است. » ( انفال/29)


وقتی زن تقوای جنسی را مراعات کند و خود را از نامحرم بپوشاند وعده های الهی که برای پرهیزکاران داده شده است درباره ی او محقق می گردد، از تشخیص حق و باطل برخوردار می شود.


( برگرفته از کتاب حجاب در عصر حاضر )


 


فلسفه حجاب در قرآن


در هر بعدی از ابعاد مختلف برای سیر به مدارج کمال بین زنو مرد تفاوتی نیست منتهی باید اندیشه ها قرآن گونه باشد، یعنی همان گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمه کنیم. یعنی عظمت زن در این است که: « أن لا یرین الرّجال و لا یراهنّ الرجال »( بحار الانوار ج 103 ص 238 )


نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند. قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می گوید می فرماید:


حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. لذا نظر کردن به زنان غیر مسلمان را بدون قصد تباهی جایز می داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی بهره اند.


حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است معاذ الله حجاب را یک بند بداند، و حال این که قرآن کریم وقتی مسأله لزوم حجاب را بازگو می کند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین می فرماید:


« ذلک أدنی أن یعرفن فلا یوذین » ( احزاب / 59 ) یعنی برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند .



چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.


                                                             

حجاب حق الهی

شبهه ای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال می کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است و بنابراین حجاب نشانه ی ضعف و محدودیت زن است.


راه حل این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملا درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند . حجاب زن حق الهی است، لذا می بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربیمبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام می کنند، اما در اسلام این چنین نیست. حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می باشد، همه ی اینها اگر رضایت بدهند قرآن راضی نخواهد بود،چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه ی عاطفه آفرید که معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد، اگر جامعه ای این درس رقّت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا می شوند که در غرب ظهور کرده است.


لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این که قرآن کریم می گوید هر گروهی ، اگر راضی هم باشند، شما حدّ الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می شود عصمت زن، حق الله است و به هیچ کسی ارتباط ندارد. قهرا همه ی اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند.


زن به عنوان امین حق الله از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده:« این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن».


آن گاه جامعه به صورتی در می آید که شما در ایران می بینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مسأله جنگ تا آخرین لحظه صبر نمود و کاری که بر خلاف عاطفه و رقّت و رأفت و رحمت باشد انجام نداد. با این که دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونی، کشتاربی رحمانه ی بی گناهان و غیر نظامی ها را مشروع نموند. 

برخورد نیروی انتظامی با بد حجاب


سلام
من میترا هستم . 19 ساله و دانشجوی روانشناسی یکی از دانشگاه های تهران ...
با توجه به طرح برخورد نیروی انتظامی با بد حجابی در جامعه ، علی رغم اینکه اعتقاداتی دارم اما به چند دلیل ضرورتی برای این برنامه نمی بینم و حرکتی ناپسند می دونم .
اگر در کشور ما داشتن حجاب یک قانون هست ، می تونه در بعضی کشورها بی حجابی یک قانون باشه و اگر مخالفت با حجاب در تضاد با آزادی هست پس مقابله با بی حجابی  هم در کشور ما در تضاد با آزادی است .
من فکر می کنم در جامعه ای که حجاب اجباری باشه نگاه جنسیتی به زن بیشتر صورت می گیره ولی در کشورهایی که زنان بی حجاب با لباس ساده ظاهر می شن کمتر جلب توجه می کنند . خود نمایی همیشه در بی حجابی نیست .
به نظر من دخالت در پوشش افراد ورود به حریم خصوصی اون هاست که حکومت نباید در اون دخالت کنه . و به طور کلی حجاب اجباری با آزادی هر فرد انسانی منافات داره .
ممنونم که نامه ام رو خوندید
میترا


جواب نامه میترا:


میترا خانم سلام


قبل از هر چیز یه خواهش از تو دارم و آن این است که همه صحبت هایم را به طور کامل و با دقت بخوان. بعد به حرف هایم خوب فکر کن و منصفانه و عادلانه درباره اش نظر بده.


من فکر می کنم شما حجاب رو حقّ خودت می دونی که فکر می کنی هر طوری خودت بخواهی می توانی عمل کنی. و از آزادی هم معنای غلط آن را یاد گرفتی که فکر می کنی مخالفت با بد حجابی در تضاد با آزادی است.


من به خاطر وظیفه شرعی که بر عهده ام هست جواب سؤالت را می دهم و امیدوارم که از یاران بر حق امام زمان ( عج ) باشی و برای من نیز دعا کنی.


تعریف آزادی:


انسان دارای آزادی هست ولی آزادی تکوینی نه آزادی مطلق.


حال منظور از آزادی تکوینی چیست؟


آزادی تکوینی یعنی انسان تا حدودی در تصمیم گیری آزاد است.


گفتی دانشجوی روانشناسی هستی. پس مطمئناً دختر منطقی هستی و کلمه به کلمه این متن را موشکافی می کنی تا به حقیقت پی ببری.


ببین من آدم متحجّری نیستم. خوشبختانه خیلی از دوستان من بعد از آشنایی با من اعتراف کرده اند که تا قبل از دوستی با من نسبت به خانم های با حجاب و چادری ذهنیت منفی داشته اند و آنها را آدم هایی خشک و متحجّر می پنداشته اند ولی پس از برقراری ارتباط با من نظرشان تغییر کرده و پی به اشتباه خود برده اند.


 من هم یکی مثل خودت هستم. شاید از نظر سنی چند سالی بزرگتر از تو باشم امّا من هم مثل تو سؤالات زیادی به ذهنم می آید.


می خواهم بگویم فکر نکنی من خیلی معلومات دارم، نه از این خبرها نیست. من هنوز تو خیلی چیزها مانده ام که چرا اینجور و آنطور است. ولی همچنان در تلاش و تکاپو هستم تا پاسخشان را پیدا کنم. البته نه از هر راهی، بلکه از راه صحیح و راست آن.


شاید بگویی دسترسی به منابع معتبر برای کسب معرفت دینی سخت است. نمی دونم در کدام شهر زندگی می کنی ولی مطمئناً محل زندگیت در موقعیت بهتری از من می باشد. من ساکن شهرستان سنندج هستم. اگر ایرانشناسی ات خوب باشد با موقعیت این شهر که در استان کردستان قرار دارد آشنا هستی. اینجا خیلی از منابعی که من می خواهم در دسترس نیست. ولی من در کنار تحصیل در دانشگاه از موقعیت استفاده کردم و در جامعة الزهرا قم نیز به صورت غیر حضوری مشغول به تحصیل شدم، تا پاسخ سؤال های فراوانی که در ذهنم جای گرفته بود را پیدا کنم. خدا را شکر می کنم که راه درستی را انتخاب کردم. خیلی ها به من می گویند تو که در دانشگاه عربی خوانده ای و لیسانست را گرفته ای پس چرا داری تحصیل در حوزه را ادامه می دهی؟! از نظر آنها کار من، یک دوباره کاری بیهوده است، ولی حقیقت این است که من به تحصیل علوم دینم عشق می ورزم و خدا را شکر می کنم که این موقعیت را برایم فراهم کرده است. هر چند هنوز خیلی راه مانده تا به آنچه می خواهم برسم ولی همینکه تا حدودی توانسته ام نیاز های درونی ام را پاسخ دهم خدا را شکر می کنم. اما در مورد نامه ات:


ببینم آیا الان که در دانشگاه درس می خوانی موظف به رعایت یک سری مقررات خاص نیستی. آیا می توانی بگویی من آزادم هر کاری دلم می خواهد در دانشگاه انجام دهم. من فلان درس را نمی پسندم پس آزادم که آن را نخوانم و از خیرش بگذرم. من از فلان کلاس خوشم نمی آید پس فلان استاد باید به خاطر آزادی من به فلان کلاس برود. من نمره 8 را نمره قبولی می دانم پس دانشگاه حق ندارد دانشجویی را که از فلان درس هشت گرفته رد کند که مجبور شود دوباره آن درس را پاس کند.


من این برنامه امتحانی را نمی پسندم، پس آزادم که به دلخواه خودم برنامه را عوض کنم.ووو.....


فقط تصورش را بکن که هر کسی برای خودش دم از یک قانون خاص بزند و بگوید اگر من را مجبور کنید از این قانون تعیین شده اطاعت کنم در تضاد با آزادی انسانی من است، خودت ببین چه می شود.


می خواهم برایت از قانونی که به قول تو در کشور ماست و در تضاد با آزادی است صحبت کنم. اما قبل از اینکه از قانون حجاب در دین اسلام بگویم از آن یکی قانونی که تو برای کشور های دیگر پیشنهاد داده ای می گویم. گفتی اگر داشتن حجاب در کشور ما یک قانون است، پس در بعضی کشورها هم بی حجابی باید یک قانون باشه.


نظر جالبی دادی. نمی دونم منظورت از بعضی کشورها همون هایی است که در مخالفت با اصل اسلام، حجاب رو که یکی از مهمترین سلاح های مسمانهاست مورد هدف قرار دادند و به شدّت با خانم های محجّبه برخورد می کنند است یا نه؟!


اگر منظورت همان کشور هاست که باید بگویم آنها از من و تو بیشتر به این موضوع پی برده اند که تا ما مسلمان ها حجاب را داریم نمی توانند ریشه اسلام را بخشکانند. تازه بر فرض که منظورت آن کشور های ضدّ اسلام نیست. چه کسی گفته ادیان دیگر حجاب را قبول ندارند؟! اگر به اصل این ادیان برگردی و تاریخ حجاب در ادیان دیگر را بخوانی متوجه می شوی همین بی خیال شدن ها آنها را به جایی کشانده که فکر می کنند رعایت حجاب در دین آنها وجود ندارد.


ما باید خدا را شکر کنیم که دین اسلام یک دین متعادل و میانه رو است. اسلام هیچ وقت زن را مجبور نکرده که در خانه زندانی شود و در فعالیت های اجتماعی شرکت نکند. همیشه از زن و مرد در کنار هم و مکمل همدیگر یاد کرده است.


( اگر مواردی خلاف اینکه می گویم می بینی اون دیگر ربطی به دین اسلام ندارد، اون بر می گردد به سلیقه های شخصی خود افراد که با تعصبات بیجا اسلام را بدنام می کنند، که امیدوارم خدا هدایتشان کند )


البته اصل ادیان آسمانی دیگر نیز چنین بوده است ولی همان کشور های به اصطلاح پیشرفته یک زمانی بلایی بر سر دینشان آوردند که تا عمر دارند چوبش را می خورند. آنقدر بر مردم سخت گرفتند که همه را از دین بیزار کردند. هیچ می دانی که همین کشور های پیشرفته یک روزی در دینشان می گفتند اگر برادری موی سر خواهر خود را ببیند، آن زن بر شوهر خود حرام می شود. و خیلی سخت گیری های بیجای دیگر که مردم را از دین زده کرد.


توصیه می کنم دو کتاب « مسأله حجاب » و « زن در اسلام» شهید مطهری را حتماً مطالعه کنی.


خیانت بعدی آنها به خودشان این بود که از آن طرف بام آمدند و از این طرف بام افتادند. آنقدر آزادی بی حدّ و حصر آوردند که حالا خودشان نمی دانند با این همه بی بند و باری چه کار کنند.


کی گفته که حجاب جلب توجه می کنه و بی حجابی نظر هیچ کسی را جلب نمی کنه؟!


میترا خانم عزیزم. مطمئناً این حرفت فقط یک نظر شخصی بوده. کاش قبل از اینکه چنین حرفی بزنی می رفتی و تحقیقی درباره آمار فساد در کشورهای غربی می کردی. نمی گویم در کشور اسلامی ما فساد نیست. مطمئناً آن مدینه فاضله ای که به دنبالش می گردیم تا ظهور مولامون امام زمان ( عج ) به تحقّق نخواهد پیوست. ولی آیا آمار فساد در کشور ما با آمار فساد در کشورهای غربی قابل مقایسه است؟!


می دونی چرا چشم چرانی ها، متلک پرانی ها، لا ابالیگری ها و .... در کشور ما بیشتر به چشم می آید؟ چون کشور ما یک کشور اسلامی است و به دوری از این گناهان اهمیت بسیار می دهد ولی در بعضی کشورهایی که تو گفته ای، این موارد امری عادی و جزء زندگی روزمره آنهاست. همجنس بازی و لواط، زنا کردن، سگ بازی و خیلی مفاسد دیگر آنقدر برای آنها عادی شده که دیگر چشم چرانی به زن های نیمه عریان در خیابان ها برای آنها اصلاً به چشم نمی آید.


من از زبان یکی از همانهایی که در کشوری مثل آمریکا در بهترین شرایط مالی و رفاه کامل زندگی کرده شنیدم که به ما زمانی که دانشجو بودیم سفارش می کرد که قدر امنتی که در این کشور دارید را بدانید، خدا شاهد است که آمریکا با آن همه ادعایش یک در صد امنیت و آرامش ایران را ندارد.


فکر می کنی این امنیت و آرامش را از کجا به دست آورده ایم. این ها همه هدیه دین بر حق ماست. هدیه خون شهیدان ماست. مگر می توان سخن شهیدی که سرخی خونش را به سیاهی چادر ما بخشید فراموش کنیم!


دشمنان اسلام پی به سلاح محکم حجاب در ایران اسلامی برده اند. چرا ما بیدار نمی شویم؟! چرا می خواهیم آنگونه که آنها می خواهند باشیم. چرا نمی خواهیم آنگونه که خدا می پسندد باشیم. آیا خدا بر ما حق دارد یا دشمنان اسلام؟!


فرانتس فانون، جامعه شناس انقلابی الجزایر می گوید: « با اینکه من مسلمان نیستم ولی به این حقیقت معتقدم که در کشور های اسلامی حربه ای بُرنده تر و کاری تر از اسلام بر ضدّ استعمار و ظلم و ستم وجود ندارد. »


او همچنین درباره الجزایر می گوید:« پس از دیدن هر چهره بی حجابی، امید های حمله ور شدن اشغالگر ده برابر می گردد. هر بار که یک زن الجزایری کشف حجاب کند با این عمل خود در واقع وجود الجزایری را با سیستم دفاعی سست بنیاد و باز و متلاشی به اشغالگر اعلام می دارد. هر چادری که می افتد، هر بدنی که از چادر بیرون می آید، هر چهره که به نگاه جسور و نا آرام اشغالگر عرضه می گردد به این معناست که الجزایر به انکار وجود خویش پرداخته و هتک ناموس را از جانب اشغالگر پذیرفته است. » ( انقلاب الجزایر ـ فرنتس فانون ـ ترجمه دکتر پاینده )


اصلاً چه کار به دیگران داریم از قرآن خودمان دلیل می آورم. مگر نه اینکه خداوند در قرآن کریم در سوره  احزاب، آیه 59 فرموده است: « یا أیّها النّبی قُل لِأزواجِکَ وَ بَناتِکَ و نِساءِ المؤمِنینَ، یُدنینَ علَیهِنَّ  مِن جلابیبِهِنَّ ذلکَ أدنی اَن یُعرِفنَ فَلا یؤذینَ وَ کانَ اللهُ غفوراً رحیماً »  ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو: جلباب ها ( روسری های بلند ) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای اینکه ( از کنیزان و آلودگان ) شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند، بهتر است؛ ( و اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند ) خداوند همواره آمرزنده مهربان است.


وقتی که خداوند در کتاب خودش به ما می گوید که حجاب ما را از جلب توجه و اذیت و آزار نااهلان مصون می دارد ما چطور می توانیم ( نعوذ بالله ) کلام حق را رد کنیم و بگوییم ما بهتر می فهمیم که رعایت حجاب بیشتر جلب توجه می کند.


در آیه 31 سوره نور آمده است:« و قُل لِلمُؤمِناتِ یَغضُضنَ مِن أَبصارِهِنَّ وَ یَحفَظنَ فُروجَهُنَّ وَ لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ إلّا ما ظَهَرَ مِنها وَلیَضرِبنَ بِخُمُرِهِنَّ و لا یُبدینَ زینَتَهُنَ إلّا لِبُعولَتِهِنَّ أو آبائِهِنَّ أو آباءِ بُعولَتِهِنَّ أو اَبنائِهِنَّ أو .......... توبوا إلی اللهِ جمیعاً اَیُّهاَ المؤمنونَ لَعَلّکُم تُفلِحونَ. »


و به زنان با ایمان بگو: چشم های خود ( از نگاه هوس آلود ) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت های خود را جز آن مقدار که به طور طبیعی ظاهر است، آشکار ننمایند و ( اطراف ) روسری های خود را بر گردن و سینه خود بیاندازند ( تا گردن و سینه با آن پوشانده شود ) و زینت خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یابرادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیش و هم دینشان یا کنیزانشان یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند ( منظور مردنماهایی است که به دلیلی برای همیشه فاقد توانایی جنسی بوده و از زن بی نیازند ) یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زن آگاه نیستند؛ آنها هنگام راه رفتن، پاهای خود را بر زمین نزنند تا زینت های پنهانشان دانسته شود و هان! ای مؤمنان ( زنان و مردان ) به سوی خدا باز گردید باشد که رستگار شوید.


 


متاسفانه صحبت دراز است و فرصت کوتاه. لذا از شما دوست عزیزم خواهش می کنم آیاتی را که برایت می نویسم بخوان و به تفاسیر معتبر ( تفسیر المیزان ـ تفسیر نمونه ـ تفسیر جوان ـ تفسیر نور و .... ) برای اطلاعات بیشتر درباره این آیات که من فقط ظاهر آنها را گفتم مراجعه کن.


آیات 30 و 31 سوره نور / آیه 59 سوره احزاب / آیه 60 سوره نور / آیه 33 سوره احزاب / 53 سوره احزاب 


مورد آخری که برایت می گویم و همان اول هم به آن اشاره کردم این است که « حجاب یک حق االهی است ». نه حق من و تو که بتوانیم درباره اش نظر بدهیم که من اختیارم دست خودم است و حق دارم بی حجاب بگردم چون خودم راضی هستم. اول و آخر همه ما بنده هستیم و بنده باید مطیع خالق خود باشد. حتما موضوع « حجاب حق الهی » که ماه قبل در وبلاگم آوردم را بخوان.


امیدوارم همیشه در تمام مراحل زندگیت موفق باشی و دعای خیرت را نثارم کنی تا مبادا از راهی که انتخاب کرده ام به انحراف کشیده شوم. پیمودن راه حق و مستقیم سخت است ولی شدنی است.


 همیشه از خدا بخواهیم که به صراط مستقیم دست یابیم و آن را از دست ندهیم و عاقبت به خیر شویم.


 


التماس دعا 

دیوانگی یک یهودی یا ...؟!

من  یهودی به دنیا آمدم از همین رو با مسلمان شدنم، خیلی‌ها مرا خائن می دانند و معتقدند کاری که من کردم، دیوانگی است

 

 

..روزنامه آلموندو چاپ اسپانیا در شماره روز پنج شنبه گذشته خود از مسلمان شدن یک دختر 19 ساله یهودی در شهرک کرمئییل در شمال سرزمین های اشغالی خبر داد.

روزنامه آلموندو در ادامه این مطلب خبر نوشت: این دختر یهودی تبار که "مارو داویدیو بیچی" نام  

 دارد اعلام کرده که در پذیرفتن دین مبین اسلام کاملا به طور آزادانه تصمیم گرفته و پس از آن حجاب بر سر کرده است.
این روزنامه اسپانیایی همچنین به نقل از این تازه مسلمان شده نوشت: من به خوبی می‌دانم و اعتراف می‌کنم که مسلمان شدنم خشم بسیار زیاد یهودیان را بر می‌انگیزد و آنان را غمگین و ناراحت خواهد کرد. 

"مارو داویدیو بیچی" در ادامه افزود: من یهودی به دنیا آمدم از همین رو با مسلمان شدنم، خیلی‌ها مرا خائن می دانند و معتقدند کاری که من کردم، دیوانگی است. برخی نیز می‌پرسند که چگونه این‌ کار را کردی؟! و چگونه توانستی اجداد یهودی خود را فراموش کنی؟!او در ادامه گفت: از سن 13 سالگی نظرم به قرآن کریم جلب شد و از همین رو به آن اهمیت می‌دادم. از همان زمان پرسش‌هایی بسیاری برایم به وجود آمد که به دنبال پاسخی برای آنها می‌گشتم اما این پاسخ‌ها را در دین یهودیت نمی‌یافتم. اولین باری که به مسجد رفتم، بعد از خارج شدنم، احساس کردم که قلبم پاک و تمیز و صاف شده از همین رو احساس راحتی بسیار زیادی به من دست داد. فهمیدم که می توانم تمام پاسخ‌هایی را که می‌خواهم در دین اسلام بیابم.
روزنامه آلموندو همچنین نوشت: "مارو داویدیو بیچی" اکنون تمام اعمال و واجبات دین مبین اسلام را انجام می‌دهد و دین یهودیت را به طور کامل رها کرده است. او حجاب می‌پوشد، قرآن کریم تلاوت می‌کند و این چنین کارهایی که او می کند به مثابه زلزله ای در خانواده او بوده است.این روزنامه اسپانیایی در ادامه افزود: "مارو داویدیو بیچی" تلاش کرد که پدر و مادر خود را نیز به دین اسلام دعوت کند اما آنان گفته اند که در دین یهودیت راحت هستند و تمایلی به تغییر دین ندارند.
در همین راستا منابع آگاه رسانه ای اعلام کردند که نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی با روش های مختلف در حال شناسایی و رایزنی با جوانان یهودی در خارج از سرزمین های اشغالی هستند تا آنان را از ازدواج با دختران غیر یهودی منع کنند، زیرا مسئولان صهیونیستی معتقدند با ازدواج افراد یهودی با غیریهودیان، دین یهودیت به خطر می‌افتد.

اولین مشاور مسلمان اوباما:


افتخار می‌کنم در کاخ سفید نماز می‌خوانم

خانم "دالیا مجاهد" که یک پژوهشگر مسلمان مصری تبار است و به عنوان اولین زن مسلمان به تیم مشاوران "باراک اوباما" رئیس جمهور جدید ایالات متحده آمریکا پیوست طی اظهاراتی اعلام کرد که از نماز خواندن در کاخ سفید افتخار می‌کند و هیچ مشکلی با این مسأله ندارد.

منبع:
http://shia-online.ir/article.asp?id=5790&cat=1

به گزارش شیعه آنلاین، "دالیا مجاهد" در ادامه اظهارات خود افزود: همچنین افتخار می‌کنم که به عنوان اولین زن مسلمان به عضویت تیم مشاوران "باراک اوباما" پیوستم و با وجود اینکه حجاب دارم، در رفت و آمدهایم به کاخ سفید و ساختمان کنگره، هیچ مشکلی برایم به وجود نمی‌آید.


وی همچنین در مورد نماز خواندن در کاخ سفید گفت: افتخار می کنم که در کاخ سفید نماز می‌خوانم. علاوه بر من، مسلمانان دیگری نیز وجود دارند که در ساختمان کنگره نماز می‌خوانند.


گفتنی است "دالیا مجاهد" که مدیریت مؤسسه پژوهش‌های اسلامی گالوپ را بر عهده دارد، اولین محجبه‌ای است که به تیم 25 نفری مشاوران "باراک اوباما" می‌پیوندد. او به رئیس جمهور آمریکا در برخورد و تعامل با مسلمانان و کشورهای اسلامی مشاوره دهد تا وی بتواند به صورت بهتری با اینگونه مسائل برخورد کند. وظیفه دیگر "دالیا مجاهد" ترمیم چهره خراب شده اسلام و مسلمانان نزد مقامات آمریکایی است،‌ زیرا این چهره در سال‌های اخیر و به ویژه پس از حادثه 11 سپتامبر به شدت خدشه دار شده است.


او در این باره می‌گوید: من توانستم آقای "اوباما" را راضی کنم تا کارکنان دیگری را از اقلیت مسلمان در کاخ سفید استخدام کند تا با این کار موجب بهبود رابطه آمریکا با جهان اسلام شود. البته به نظر نمی‌رسد که آنان برای پست‌های حساس و کلیدی انتخاب شوند، اما بدون شک بودن آنان در بهبود روابط بی‌تأثیر نخواهد بود.


وی در ادامه افزود: به دلیل اینکه من تنها مسلمان در تیم مشاوران آقای رئیس جمهور هستم، کار دشواری در معرفی درست اسلام به او و تیمش دارم. من برای بهبود رابطه مسیحیت با اسلام نیز تلاش زیادی خواهم کرد.


شایان ذکر است "دالیا مجاهد" در گذشته کتابی تحت عنوان "یک مسلمان میلیارد به چه چیزی می‌اندیشد؟!" را نگاشته است. وی در این کتاب با تعداد زیادی از مسلمانان میلیارد گفتگو کرده و دیدگاه و نظرات آنان در مسائل مختلف را بیان کرده است

حفظ حجاب

هر دانشجوی دانشگاه باید بداند برای درس خواندن قدم به دانشگاه گذاشته است و برای حفظ شئ.ن خود باید رعایت حجاب نماید 

÷وشش اسلامی در دانشگاه اصفهان توسط دانشجویانی رعایت می شود که هدفی جز درس خواندن و خوب درس خواندن ندارند. 

در دانشگاه اصفهان یافت می شوند زنان و دخترانی که دانشگاه را فضایی برای خودنمایی یافته اند به چنین زنان و دختران متخلف بارها تذکر داده شده ولی چون پیگیری موضوعی فرهنگی با تاکتیک های نظامی میسر نمی افتد متاسفانه شاهد صحنه هایی در دانشگاه هستیم که ... 

بارها روسا دانشگاه تصمیم گرفته اند با این چنین زنان و دختران برخوردهای...داشته باشند ولی چون فضا فضای دانشگاهی است خویشتن داری پیشه نمده اند ولی آنچه باعث اعجاب است اینکه چرا خودشان به خود نمی آیند همانگونه که در مجلس شورای اسلامی زنان پوشش دارند باید در این نمونه قانون گذاری و بسط علم هر رعایت وضعیت حجاب مطلوب بشود

صدف و دانه در

ژوشاندی اش همانند صدف آنچه را دری می ژنداشتی و دانشتی که امانت دار بودن برای خوب ژاسخگو بودن لازم است